سال‌های زیادی از آن پاییز گذشته، اما او هنوز در آغوش من خواب است. یک منْ جامانده کنار آن دیوار و تکان نمی‌خورد، مبادا که او از خواب بیدار شود. چه لذتی بالاتر از این است که کسی آرامش را در آغوش تو پیدا کند؛ آغوشی که پیش از این به هیچ‌کار نمی‌آمد. یک منْ هنوز به آن دیوار تکیه داده و مست عطر موهای اوست. دلم که می‌گیرد دست می‌کشم بر تن او و نفس در سینه‌ام حبس می‌شود از هیجان. یاد خاطره هیجان اولین‌بار که لمسش کردم می‌افتم. لمس ِ ممنوعه و هبوط. خداحافظی لذت‌بخش از بهشت و عاشقانگی‌های زمینی.
یک منْ آن‌جا مانده و زندگی می‌کند، آن من ِ دیگر، سال‌ها پیش - روزی از روزهای پاییز - مرده است.


#رحمان_نقیزاده


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اخبار مهاجرتی کانادا دکتر ویزیت حس خوبی دارم Brandon آهنگستان آموزش کسب و کار اینترنتی و بازاریابی آنلاین تک آموزش سنگ فروشی پارس Christian