شاید سالها بعد - که گذر زمان بر چهرهات نمایانتر شده و اشتیاق دخترانه کمتری داری - در یک روز معمولی، میان روزمرگیها، به یاد من بیافتی؛ کسی که سالها پیش شیفته دخترانگیهایت بود. همان که بارها حرف دلش را بر زبان آورد و تو نشنیدی. لابد خودت هم میدانستی که در دل من چه میگذرد. چه میدانم، شاید از روی مصلحت، و شاید از روی سنگدلی به من بیتوجه بودی. نمیدانم روزهای میانسالیات چگونه میگذرند؛ هنوز هم بلندپروازی و رویایی؟ یا درگیر جبر زندگی شدهای؟ شاید از خاطرت گذر کند و بپرسی از خودت که اگر به احساسِ من نگاه دیگری داشتی، امروز شکل روزهات چگونه بود. من هم مثل خیلیهای دیگر چند صباحی را میهمانت بودم و بعد به راهروی خاطراتت میپیوستم یا میماندم و طرحی دیگر به روزهای تنهاییات میدادم؟ به حسرتها فکر میکنم، به بوسهای از لبهای تو که تنها تجربهای در رویاهایم بود و در واقعیت هیچگاه به لمس لبهات نرسیدم. بگذریم. مثل عمر، که میگذرد و هر دویمان را پیرتر میکند. امیدوارم آنروز هم مثل همیشه لبخند دوستداشتنی و دلنشینت را بر لب داشته باشی؛ مثل همان لبخندهای گاه و بیگاه که سهم من میشد. اینروزها تنها دلخوشیام خاطرهای است که شاید از من در خاطر تو مانده باشد.
#پویاکاظمی
سالهای زیادی از آن پاییز گذشته، اما او هنوز در آغوش من خواب است. یک منْ جامانده کنار آن دیوار و تکان نمیخورد، مبادا که او از خواب بیدار شود. چه لذتی بالاتر از این است که کسی آرامش را در آغوش تو پیدا کند؛ آغوشی که پیش از این به هیچکار نمیآمد. یک منْ هنوز به آن دیوار تکیه داده و مست عطر موهای اوست. دلم که میگیرد دست میکشم بر تن او و نفس در سینهام حبس میشود از هیجان. یاد خاطره هیجان اولینبار که لمسش کردم میافتم. لمس ِ ممنوعه و هبوط. خداحافظی لذتبخش از بهشت و عاشقانگیهای زمینی.
یک منْ آنجا مانده و زندگی میکند، آن من ِ دیگر، سالها پیش - روزی از روزهای پاییز - مرده است.
#رحمان_نقیزاده
ما آن اندازه فرصت نداریم که هم قهر باشیم و هم بغل نکنیم! نگذارید هیچچیز مانع همآغوشیهاتان شود. پستیها و بلندیهای زندگی میآیند و میگذرند. زمان به پایان میرسد. و گاهی جای خالی یک آغوش، یک بوسه، یک لبخند و یک نوازش «حسرت» میشود.
آنقدر بوسههایتان را دریغ نکنید که افسوس شود.
بدهکار لبها نمانید!
ببوسید؛ و بگذارید هُرم آشوب بنشیند بر قلبهایتان.
#رحمان_نقیزاده
کسی که برای اولین بار کیف پول را طراحی کرد، می دانست باید جایگاهی را برای بزرگ ترین ماندگار انسان، یعنی عکس، نیز در نظر بگیرد. چه هوش و چه ظرافت فکری ِ بالایی داشت آن فرد. گاهی یک عکس پرسنلی حتی، می تواند تمام دنیا را نشانت دهد. گاهی در یک عکس دسته جمعی می توانی روزهایی را ورق بزنی که دوست شان داشتی. عکس، آدم ها را از دلتنگی در می آورد. عکس، یادآوری می کند چقدر زود می توانی پیر شوی.
علیرضا بدیع فر
درباره این سایت